دوستان خوبم سلام

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->
پربازدید ترین ها
بهترین پیروزی ،پیروزی بر نفس است.ما با عوض کردن خود می توانیم تمام زندگی و گرایشهای اطرافیان خود را به سادگی عوض کنیم. خدایاحکمت قدمهایی راکه برایم برمی داری برمن آشکارکن تا درهایی راکه به سویم می گشایی ندانسته نبندم ودرهایی که می بندی به اصرارنگشایم.
پربازدید ترین ها
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
-->-->-->

کُـدِقفلِ رآست کلیــک

آیکن های لیدی شکلاتی

کدهــآے مهســـآیے

 

کُـدهــآیِ مــوسِ مهســآیی

-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->

هدایــت بـه بــآلآ

آیکن های لیدی شکلاتی

< /BlogLinks>ارسال لینکRead more: http://learn.niloblog.com/#ixzz2DhoIRpFO

  خنده ي زياد بپرهيزيد كه دل را مي ميراند.امام علي (ع)

هرگاه خداوند بخواهد كسي را خوار گرداند ، او را از علم و دانش بي بهره مي سازد.امام علي (ع)
بسا یک خوردن ، از خوردن های زیادی جلوگیری می کند.امام علی (ع)
غصه نیمی از پیری است.امام علی (ع)
سخن و حرف را تا نگفته اي در اختيار توست و هنگامي كه آن را بيان كردي تو در بند سخن گرفتار مي شوي.

 امام علی (ع)

اگر در رفتار و کردار خويش نخست به ژرفي انديشه نمائي در هر کار ، سرانجام نيک يابي.حضرت علی (ع)
اگر بخواهي از برادري ببري راهي براي برگشتن باز گذار ، شايد لازم شود.حضرت علی (ع)
عبرتي را که از تحولات تاريخ بر مي گيريم ، پندي گرانمايه باشد که چراغ صفت ، راه زندگي را از چاه باز نمايد.حضرت علی (ع)
دل بی دوست درخت بی ثمر است.حضرت علی (ع)
حوادث اگر همانند یکدیگر بودند ، آخرین را با آغازین مقایسه و ارزیابی می کنند.

 امام علی (ع)

هر چیز که شمردنی است ، پایان می پذیرد و هرچه را که انتظار می کشیدی ، خواهد رسید.

 امام علی (ع)

انسان با نفسی که می کشد ، قدمی به سوی مرگ می رود.

 امام علی (ع)

کسی که خود را رهبر مردم قرار داد باید پیش از آن که به تعلیم دیگران بپردازد ، خود را بسازد و پیش از اینکه به گفتار تربیت کند ، با کردار تعلیم دهد. زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند سزاوارتر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب بیاموزد.

 امام علی (ع)

دنیا بدن ها را فرسوده ، آرزوها را تازه ، مرگ را نزدیک و خواسته ها را دور و دراز می کند ، کسی که به آن دست یافت خسته می شود و آنکه به دنیا نرسید رنج می برد.

 امام علی (ع)

چون عقل کامل گردد ، سخن اندک شود.

 امام علی (ع)

نادان یا تندرو است یا کندرو!

 امام علی (ع)

اگر به آنچه که می خواستی نرسیدی ، از آنچه هستی نگران نباش.

 امام علی (ع)

عفت ورزیدن زینت فقر و شکرگزاری زینت بی نیاری است.

 امام علی (ع)

از بخشش اندک شرم مدار که محروم کردن ، از آن کمتر است.امام علی (ع)
از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نااهل است.

 امام علی (ع)

از دست دادن دوستان ، غربت است.

 امام علی (ع)

اهل دنیا مانند سوارانی در خواب مانده اند که آنان را می رانند.

 امام علی (ع)

اگر تو را ستودند ، بهتر از آنان ستایششان کن و اگر به تو احسان کردند ، بیشتر از آنان به آنان ببخش. به هر حال ، پاداش بیشتر برای آغاز کننده است.

 امام علی (ع)

زبان تربیت نشده ، درنده ای است که اگر رهایش کنی ، می گزد! امام علی (ع)
آنکه تو را هشدار داد ، چون کسی است که تو را مژده داد.

 امام علی (ع)

قناعت ، ثروتی است پایان ناپذیر. امام علی (ع)
ثروتمندی در غربت ، مانند در وطن بودن است و تهیدستی در وطن ، غربت است.

 امام علی (ع)

شکیبایی بر دو نوع است:

۱- شکیبایی بر آنچه خوش نمی داری

۲- شکیبایی بر آنچه دوست می داری

امام علی (ع)

هیچ ثروتی چون عقل ، هیچ فقری چون نادانی ، هیچ ارثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.

 امام علی (ع)

سزاوارترین مردم به عفو کردن ، تواناترینشان به هنگام کیفر دادن است.

 امام علی (ع)

عیب تو تا آنگاه که روزگار با تو هماهنگ باشد ، پنهان است.

 امام علی (ع)

مردم به کسی روی می آورند که خوشرویی کند.

 امام علی (ع)

از یورش بزرگوار به هنگام گرسنگی و از تهاجم انسان پست به هنگام سیری بپرهیز.

 علی (ع)

پیروزی در دور اندیشی ، دور اندیشی در به کارگیری صحیح اندیشه و اندیشه صحیح به رازداری است.

 امام علی (ع)

ارزش مرد به اندازه ی همت او ، راستگویی او به میزان جوانمردیش ، شجاعت او به قدر ننگی است که احساس می کند و پاکدامنی او به اندازه غیرتش می باشد.امام علی (ع)
گناهی که تو را پشیمان کند بهتر از کار نیکی است که تو را به خودپسندی وا دارد.

 امام علی (ع)

از قسم خوردن بپرهیزید چرا که کالا را تلف می کند و برکت را از بین می برد.

 امام علی (ع)

خوشا به حال کسی که به یاد معاد باشد ، برای حسابرسی قیامت کار کند ، با قناعت زندگی کند و از خدا راضی باشد.

امام علی (ع)

قلب احمق در دهان او و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.

 امام علی (ع)

زبان عاقل در پشت قلب اوست و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.

 امام علی (ع)

۱ـ از دوستی با احمق بپرهیز ، چرا که می خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زیانت می کند. 

۲ـ از دوستی با بخیل بپرهیز ، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز داری را از تو دریغ می کند.

۳ـ از دوستی با بدکار بپرهیز ، که با اندک بهایی تو را می فروشد.

۴ـ از دوستی با دروغگو بپرهیز ، که او به سراب می ماند ، دور را به تو نزدیک ، و نزدیک را به تو دور می نمایاند.

امام علی (ع)

۱ـ ارزشمندترین بی نیازی ، عقل است ۲ـ بزرگترین فقر ، بی خردی است ۳ـ ترسناک ترین تنهایی ، خودپسندی است ۴ـ گرامی ترین ارزش خانوادگی ، اخلاق نیکوست.

 امام علی (ع)

کسی که آرزوهایش طولانی است ، کردارش ناپسند است.

 امام علی (ع)

بخشنده باش اما زیاده روی نکن ، در زندگی حسابگر باش اما سخت گیر مباش.

 امام علی (ع)

نیکوکار ، از کار نیک بهتر و بدکار ، از کار بد بدتر است.

 امام علی (ع)

ارزش هر کس به اندازه دانش اوست.

 امام علی (ع)

بگذارید و بگذرید ، ببینید و دل نبندید.

 امام علی (ع)

هشدار! هشدار! به خدا سوگند ، خداوند چنان پرده پوشی کرده که می پنداری تورا بخشیده است!

 امام علی (ع)

هنگامی که تو زندگی را پشت سر می گذاری ، مرگ به تو روی می آورد ، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود.

 امام علی (ع)

برترین زهد ، پنهان داشتن زهد است!

 امام علی (ع)

با درد خود بساز ، چندان که با تو سازگار است.

 امام علی (ع)

کسی که کردارش او را به جایی نرساند ، افتخارات خاندانش اورا به جایی نخواهد رسانید.

 امام علی (ع)

ترس با نا امیدی و شرم با محرومیت همراه است و فرصت ها چون ابر می گذرند ، پس فرصت های نیک را غنیمت شمارید.

 امام علی (ع)

آن کس که در پی آرزوی خویش تازد ، مرگ او را از پای در آورد.

 امام علی (ع)

کسی را که نزدیکانش واگذارند ، بیگانه او را پذیرا می گردد.

 امام علی (ع)

ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان است و از او ناتوان تر کسی است که دوستان خود را از دست بدهد.

 امام علی (ع)

اگر بر دشمنت دست یافتی ، بخشیدن او را شکرانه ی پیروزی قرار بده.

 امام علی (ع)

با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید ، بر شما اشک بریزند و اگر ماندید ، با اشتیاق به سوی شما آیند.

 امام علی (ع)

از ویژگی های انسان در شگفتی بمانید که با پاره ای ((پی)) می نگرد ، با ((گوشت)) سخن می گوید ، با ((استخوان)) می شنود و از ((شکافی)) نفس می کشد!!!

 امام علی (ع)

سینه ی خردمند ، صندوق راز اوست و خوشرویی ، وسیله ی دوست یابی و شکیبایی ، گورستان پوشاننده ی عیب هاست.امام علی (ع)
دانش ، میراثی گرانبها و آداب ، زیورهای همیشه تازه و اندیشه ، آیینه ای شفاف است.

 امام علی (ع)

ناتوانی ، آفت و شکیبایی ، شجاعت و زهد ، ثروت است و پرهیزکاری ، سپر نگه دارنده است و چه همنشین خوبی است ، راضی بودن و خرسندی.

 امام علی (ع)

آن که جانش را با طمع ورزی بپوشاند ، خود را پست کرده و آن که راز سختی های خود را آشکار سازد ، خود را خوار کرده و آن که زبانش را بر خود حاکم کند ، خود را بی ارزش کرده است.

 امام علی (ع)

در فتنه ها ، مانند شتر دو ساله باش ، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند.

امام علی (ع)

نشانه ایمان ، این است که راستگویی را هر چند به زیان تو باشد بر دروغگویی ، گرچه به سودت باشد ترجیح دهی.

 امام علی (ع)

صفتی بدتر از دروغ وجود ندارد.

 امام علی (ع)

هرکس در نعمت های خداوند بیندیشد ، موفق می شود.

 امام علی (ع)

کسی که دو روزش یکی باشد ضرر کرده است.

 امام علی (ع)

خردمتد به کار خویش تکیه کند و نادان به آرزوهای خویش.

 امام علی (ع)

اگر خواهان نجات هستید ، غفلت و بی خبری را رها کنید و بر تلاش و جدیت پایبند باشید.

 امام علی (ع)

مقام و مرتبت هرکس به قدر همت اوست و صدق او به قدر جوانمردی اوست و شجاعتش به قدر حمیت اوست و عفت او به قدر غیرت اوست.

 امام علی (ع)

جوانمرد کسی است که عطایش به درخواست پیشی گیرد.

امام علی (ع)

آن کس که از لباس تقوا برهنه شد ، به هیچ لباسی پوشیده نمی شود.

 امام علی (ع)

سودمندترین داروها رها کردن آرزوهاست.

 امام علی (ع)

پیروزی به دوراندیشی است و دور اندیشی به جولای اندیشه و اندیشه به نگاه داشتن اسرار.

ارزش هرکس آن چیزی است که نیکو انجام دهد.
دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 707 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 3:26

 سخنان گابریل گارسیا مارکز

 

نویسنده کلمبیایی برنده جایزه نوبل ادبیات

 

انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پائین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد. گابریل گارسیا مارکز

 

 رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم گابریل گارسیا مارکز

 

ترسوی حقیقی از پرواز نمیترسد ،بلکه آن کس که با ترس پرواز را یاد میگیرد ، ترسو است .گابریل گارسیا مارکز

 

مرگ از پیری نمی آید ، بلکه با فراموشی می آید !گابریل گارسیا مارکز

 

برای عشق مبارزه کن ولی هرگز گدایی نکن.گابریل گارسیا مارکز

 

دوستت دارم نه بخاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا میکنم.گابریل گارسیا مارکز

 

 اگر کسی آنطور که میخواهی دوستت ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد. گابریل گارسیا مارکز

 

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند. گابریل گارسیا مارکز

 

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید. گابریل گارسیا مارکز

 

هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود.گابریل گارسیا مارکز

 

تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی. گابریل گارسیا مارکز

 

هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.گابریل گارسیا مارکز

 

آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود آن را می سازد .گابریل گارسیا مارکز

 

انسانها همه میخواهند در قله کوه زندگی کنند ، بی آنکه به خوشبختی آرمیده در دست خود نگاهی انداخته باشند.گابریل گارسیا مارکز

 

خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را میشناسی، قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد. گابریل گارسیا مارکز

 

 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند .گابریل گارسیا مارکز

 

 کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.گابریل گارسیا مارکز

 

 تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب .گابریل گارسیا مارکز

 

 بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید .گابریل گارسیا مارکز

 

زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است .گابریل گارسیا مارکز

 

انسان تا وقتی فکر می کند نارس است به رشد و کمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود .گابریل گارسیا مارکز

 

دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است  .گابریل گارسیا مارکز

 

هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین لیاقتی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود .گابریل گارسیا مارکز

 

زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری.گابریل گارسیا مارکز

 

همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند ،با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی. گابریل گارسیا مارکز

وبلاگ جملات حکیمانه

 کتابهای گابریل گارسیا مارکز: صد سال تنهایی ، طوفان برگ ، پاییز پدر سالار ،  زیستن برای باز گفتن ، زائران غریب ،ساعت نحس ،خانه بزرگ ، وقایع نگاری یک قتل از پیش اعلام شده ،یادداشت های روز تنهایی و ...

دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 889 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 2:53

 

   


   
دکترجان هگلین

(فیزیکدان در زمینه کوانتوم و متخصص سیاست گذاری عمومی):

"بدن ما در حقیقت محصول تفکرات ماست. علم پزشکی اکنون به این حقیقت پی برده است که نوع افکار و احساسات ما تعیین کننده ماهیت و ساختار فیزیکی و عملکرد بدن ماست."
 

   دکتر جان دیمارتینی:

"تأثیر دارو نما در درمان افراد بر ما پوشیده نیست. داروی کاذب دارویی است که مانند آب نبات ظاهراً هیچ تأثیر مثبت یا منفی روی بدن ندارد. دکتر به بیمار می گوید که دارو برایش مفید است و در نتیجه گاهی اوقات تأثیر دارو نما اگر بیشتر از داروی اصلی نباشد کمتر نیست. محققین متوجه شده اند که ذهن انسان بزرگ ترین عامل درروش های درمانی و گاهی مؤثر تر ازداروست."

وقتی بیمار فکر می کند که دارو او را درمان می کند و به تصور خود مطمئن است، همان تصور به واقعیت بدل می شود و داروی کاذب را درمان می کند.


   
دکتر جان دیمارتینی:

"درمان روح با هماهنگی درمان دارویی می تواند مفید و مؤثر واقع شود. اگر درد بیمار را با دارو ازبین ببریم، بیمار می تواند با تمام قدرت روی سلامتی اش تمرکز کند. همه افراد می توانند درتنهایی و خلوت، بدون توجه به اتفاقات دور و بر به «سلامت روحی» ایده آل خود بپردازند."


   دکتر بن جانسون (پزشک، نویسنده و پیشرو در انرژی درمانی):

"هزاران نوع بیماری و نیز هزاران نوع تشخیص گوناگون برای درمان آنها وجود دارد اما وجه مشترک همه بیماری ها ضعیف شدن ارتباط زنجیره ای اعضای بدن است. ریشه تمام بیماری ها یک چیز است: استرس. اگر به سیستم بدن فشار و استرس وارد شود. بالاخره یکی از حلقه های زنجیره می شکند."


   دکتر جان دیمارتینی:

"فیزیولوژی بدن با به وجود آوردن بیماری به ما علامت می دهد و می گوید که نسبت به زندگی دیدگاه متعادلی نداریم و یا اینکه آدم دوست داشتنی و قدرشناسی نیستیم. بنابر این علامت ها و نشانه هایی که بدن از خودش نشان می دهد آنقدرها هم بد وحشتناک نیستند."
 

منظور دکتر دیمارتینی این است که عشق و قدرشناسی تمام فکرهای منفی ما را، بدون توجه
به اینکه چه نوع افکاری باشند، در خود حل می کند. عشق و قدرشناسی قادر است دریا را
بشکافد، کوه ها را به حرکت در آورد و معجزه کند.
 

   مایکل برناردبکویت:

"سؤالی که بارها مطرح می شود این است که وقتی کسی دچار بیماری جسمی می شود یا در زندگی اش با مشکلی برخورد می کند، آیا می توانیم آن را از طریق قدرت «تفکرمثبت» تغییر بدهیم. پاسخ ما این است. «بله،البته.»"


   باب پراکتور:

"اگر جسم ما از لحاظ روحی در وضعیت مطلوبی باشد، هیچ بیماری نمی تواند در آن نفوذ کند.در هر ثانیه میلیون ها سلول بدن از بین می روند و همزمان با آن، میلیون ها سلول تولید می شوند."


   دکتر جان هگلین:

"در واقع بخش های بدن هر روز در حال تغییر و تحولند و سلول های جدید جایگزین
سلول های قبلی می شوند. این تغییرات در عرض چند ماه یا چند سال اتفاق می افتد. به 
همین علت همه ما هر چند سال یک بار صاحب بدن جدیدی می شویم."


پس می بینی که همه باورهای ما در مورد پیر شدن فقط ذهنی است. علم بر این عقیده است که بدن ما در مدت بسیار کوتاهی نو می شود. باور پیری، باور محدودی است. پس این فکرها را از مغزت بیرون کن. مهم نیست که چند سال از تولدت می گذرد و در ذهنت چند تا چوب خط پرکرده ای. واقعیت این است که فقط چند ماه بیشتر از عمرت نمی گذرد.


پرنتیس مالفورد:

همیشه به خاطر داشته باش که هر فکر ناخوشایندی مثل سم ذره ذره در بدن نفوذ می کند.


   دکتر جان هگلین:


"افکار مثبت باعث بهبود وضعیت بیوشیمی بدن می شود. با تفکر مثبت بدنی شاداب تر 
و سالم تر خواهیم داشت. تحقیقات نشان داده اند که تفکرات منفی و استرس باعث فرسودگی شدید بدن و عملکرد بد مغز می شوند. چرا که افکار و احساساتمان مدام بدن مان را بازسازی، سازمان دهی و باز آفرینی می کنند. "


   مایکل برناردبکویت:

"من بیماران سرطانی وکلیوی رادیده ام که مداواشده اندوکسانی رادیده ام که قدرت بینایی
شان رادوباره به دست آورده اند."
 

به خاطر داشته باشید که در هستی چیزی به اسم اندازه و زمان وجود ندارد. درمان بیماری به راحتی درمان جوش است و روش درمانش مشابه آن است، تفاوت فقط در ذهنت آن را به اندازه یک جوش، کوچک کن. اجازه بده همه افکار منفی پی کارشان بروند و ذهنت را متوجه سلامتی کامل خودت بکن.

   دکتر جان دیمارتینی:

"همیشه می گویم که بیماری لاعلاج یعنی بیماری که باید از «درون» درمان شود."


   موریس گودمن (نویسنده وسخنران بین المللی):

"ماجرا از دهم مارچ 1981 آغاز شد. از آن روز، زندگی ام به کلی تغییر کرد و من هرگز آن روز را فراموش نمی کنم. پس از سقوط هواپیمایم درحالی که بدنم کاملاً فلج شده بود به بیمارستان منتقل شدم. نخاعم خرد شده بود و مهره اول و دوم گردنم شکسته بود. توانایی بلع غذا را کاملاً از دست داده بودم و نمی توانستم چیزی را بخورم و بنوشم. دیافراگمم از بین رفته بود و نمی توانستم نفس بکشم. تنها کاری که می توانستم بکنم پلک زدن بود. دکترها گفته بودند که تا آخر عمرم زندگی نباتی خواهم داشت و فقط می توانم پلک بزنم. این تصویری بود که دکترها از آینده من داشتند اما نظر آنها هیچ ربطی به من نداشت. مهم فکر نظر خودم بود. تصویری که من از آینده ام داشتم چیز دیگری بود: «من دوباره سالم و سر حال می شوم و با پای خودم از بیمارستان بیرون می روم». تنها چیزی که باید با آن کنار می آمدم ذهنم بود، اگر می توانستم با آن کنار بیایم، آن وقت می توانستم همه چیز را دوباره به شکل اولش برگردانم برای نفس کشیدن دستگاهی به من وصل بود و دکترها گفته بودند که چون دیافراگمم از بین رفته هرگز نمی توانم خودم نفس بکشم. اما صدایی همیشه به آرامی به من می گفت: «نفس عمیق بکش! نفس عمیق بکش!» بالاخره از دستگاه جدا شدم و دکترها برای آن هیچ توضیحی نداشتند. اجازه نمی دادم هیچ چیزی ذهنم را از رسیدن به هدف و رویایم منحرف کند. هدفی که برای خودم در نظر گرفته بودم این بود که روز کریسمس با پای خودم از بیمارستان بروم و این کار را کردم. با پای خودم از بیمارستان رفتم. دکترها گفته بودن چنین چیزی امکان ندارد آن روز را هرگز فراموش نمی کنم. اگر بخواهم زندگی ام را برای همه کسانی که در رنج و ناراحتی به سر می برند خلاصه کنم و بگویم که چه کار باید بکنند، می گویم همه چیز در این یک جمله خلاصه می شود «ما به همان چیزی تبدیل می شویم که به آن فکر می کنیم.»"

دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 620 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 2:46

 سخنان سعدی 

هرکه سخن نسنجد ،از جوابش برنجد. سعدی

 

 

هر که با بدان نشیند ،اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد به طریقت ایشان متهم گردد. سعدی

 

هر که با بدان نشیند نیکی نبیند. سعدی

 

عالم ناپرهیزکار، کور مشعله دار است. سعدی

 

 

هر چه نپاید، دل بستگی را نشاید. سعدی

 

هر که بر زیردستان نبخشاید، به جور زبردستان گرفتار آید. سعدی

 

ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. سعدی

 

هر که خیانت ورزد، پشتش در حساب بلرزد. سعدی

 

خانه دوستان بروب و درِ دشمنان مکوب. سعدی

 

بی دوست زندگانی چنان ذوقی ندارد. سعدی

 

اگر شب ها همه قدر بودی، شب قدر بی قدر بودی. سعدی

 

هیچکس نزند بر دختر بی ثمر سنگ. سعدی

 

صد چندان که دانا را از نادان نفرت است، نادان را از دانا وحشت است. سعدی

 

از نفس پرور، هنروری نیاید و بی هنر، سروری را نشاید. سعدی

  

دنیا نیرزد به آنکه پریشان کنی دلی. سعدی

 

همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال. سعدی

 

مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید. سعدی

 

دوستی را که به عمری فرا چنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند. سعدی

 

دل دوستان آزردن،مراد دشمنان برآوردن است. سعدی

 

شیطان با مخلصان برنمی آید و سلطان با مفلسان. سعدی

  

رأی بی قوت، مکر و فسون است و قوّت بی رأی، جهل و جنون. سعدی

 

قدر عافیت کسی داند، که به مصیبتی گرفتار آید. سعدی

 

ملوک از بهر پاس رعیّتند، نه رعیت از بهر طاعت ملوک. سعدی

 

هر که با داناتر از خود بحث کند تا بداند که داناست،بدانند که نادان است. سعدی

 

مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال. سعدی

 

خشم بیش از حد گرفتن، وحشت آرد و لطف بی دقت، هیبت ببرد. سعدی

 

برادر که در بند خویش است، نه برادر و نه خویش است. سعدی

 

هر کس را که زَر در ترازوست ، زور در بازوست. سعدی

 

هر که در زندگی، نانش نخورند، چون بمیرد، نامش نبرند. سعدی

وبلاگ جملات حکیمانه


مطالب مرتبط:
دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : دانلود کتابهای سعدی اشعار کوتاه و زیبای سعدی حکایتهایی از سعدی, نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 763 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 2:36

 پرسشی با سه پاسخ

راههای رسیدن به خدا

یک روز صبح «بودا» در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید:
 آیا خدا وجود دارد؟
«بودا» پاسخ داد:
بله، خدا وجود دارد.
بعد از ناهار سروکله‌ی مرد دیگری پیدا شد که پرسید:
 آیا خدا وجود دارد؟
«بودا» پاسخ داد:
نه، خدا وجود ندارد.
اواخر روز مرد سومی همین سؤال را از «بودا» پرسید. پاسخ بودا به او چنین بود:
خودت باید این را برای خودت روشن کنی.
یکی از شاگردان گفت:
استاد این منطقی نیست. شما چطور می‌توانید به یک سؤال سه جواب بدهید؟
بودا که به روشن‌بینی رسیده بود، پاسخ داد:
چون آنان سه شخص مختلف بودند و هرکس از راه خودش به خدا می‌رسد: عده‌ای با اطمینان، عده‌ای با انکار و عده‌ای با تردید.

برگرفته از: کتاب مكتوب - پائولوکوئیلو


 

برچسب‌ها: داستانهای کوتاه و زیباداستانهای عارفانهداستانکداستانهای عاشقانهسخنان و زندگینامه پائولو کوئلیوهمسايه دزد!

شک...

مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت.

متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضي برود و شكايت كند .

اما همين كه وارد خانه شد ، تبرش را پيدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه مي رود ، حرف مي زند ، و رفتار مي كند .

برگرفته از: کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها- پائولوکوئیلو




برچسب‌ها: داستانهای کوتاه پائولوکوئیلوجملات کوتاه و زیبای پائولو کوئلیودانلود کتابهای پائولو کوئلیوکتاب قصه هایی برای پدرانفرزنداننوه هازندگینامه پائولو کوئیلوراه باز شد...

راه درست

روزی،گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد.گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد.

روز بعد،سگی که از آن جا می گذشت،از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت.مدتی بعد،گوساله راهنمای گله،آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند.

مدتی بعد،انسان ها هم از همین راه استفاده کردند:می آمدند و می رفتند،به راست و چپ می پیچیدند،بالا می رفتند و پایین می آمدند،شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند.اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند.

مدتی بعد،آن کوه راه،خیابانی شد.حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین،از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند،سه ساعته بروند،مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود.

سال ها گذشت و آن خیابان،جاده ی اصلی یک روستا شد،و بعد شد خیابان اصلی یک شهر.همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند،مسیر بسیار بدی بود.

در همین حال،جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران،راهی را که قبلا باز شده،طی کنند،و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟

برگرفته از: کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها- پائولوکوئیلو



برچسب‌ها: داستانهای کوتاه پائولوکوئیلوجملات کوتاه و زیبای پائولو کوئلیودانلود کتابهای پائولو کوئلیوکتاب قصه هایی برای پدرانفرزنداننوه هازندگینامه پائولو کوئیلوچهره ی خوب و چهره ی بد...

نیکی و بدی

"لئوناردو داوینچی" موقع کشیدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگی شد. او میبایست "خیر و نیکی" را به شکل "عیسی" و بدی را به شکل "یهودا"(که از یاران عیسی (ع) بود و هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند) تصویر میکرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدلهای آرمانیش را پیدا کند. 
روزی در مراسم همسرائی ، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هائی برداشت.

سه سال گذشت. تابلوی "شام آخر" تقریبا تمام شده بود ، اما داوینچی برای "یهودا" هنوز مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال ، مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند ، داوینچی پس از مدتها جست وجو ، جوان شکسته ، ژنده پوش و مستی را در جوی آبی یافت ! ازدستیارانش خواست تا اورا به کلیسا آورند ، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن از او نداشت.

گدا را که نمی دانست چه خبر است به کلیسا آوردند. دستیارانش او را سرپا نگه داشتند و درهمان وضعیت داوینچی از خطوط بی تقوائی ، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند ، نسخه برداری کرد.

وقتی کار تمام شد ، گدا که دیگر مستی ازسرش پریده بود ؛ چشمهایش را باز کرد و نقاشی را پیش رویش دید و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت :

"من تابلو را قبلا دیده ام !!!"

 داوینچی شگفت زده پرسید :

 کجا ؟!

 جوان ژنده پوش گفت :

 "سه سال پیش ، قبل ازاینکه همه چیزم را از دست بدهم ، موقعی که در یک گروه همسرائی آواز میخواندم ، زندگی پراز رویائی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد که مدل نقاشی چهره "عیسی" شوم !"

برگرفته از: کتاب "شیطان و دوشیزه پریم"- پائولوکوئیلو

جملات حکیمانه



برچسب‌ها: داستانهای کوتاه پائولوکوئیلوجملات کوتاه و زیبای پائولو کوئلیودانلود کتابهای پائولو کوئلیوکتاب شیطان و دوشیزه پریمزندگینامه پائولو کوئیلورسم قدیمی...

تعصب یا وفاداری

 در صحرا میوه کم بود . خداوند یکی از پیامبران را فراخواند و گفت : « هر کس تنها می تواند یک میوه در روز بخورد »
این قانون نسل ها برقرار بود ، و محیط زیست آن منطقه حفظ شد . دانه های میوه بر زمین افتاد و درختان جدید رویید . مدتی بعد ،‌ آن جا منطقه ی حاصل خیزی شد و حسادت شهر های اطراف را بر انگیخت . اما هنوز هم مردم هر روز فقط یک میوه می خوردند و به دستوری که پیامبر باستانی به اجدادشان داده بود ، وفادار بودند . اما علاوه بر آن نمی گذاشتند اهالی شهر ها و روستا های همسایه هم از میوه ها استفاده کنند . این فقط باعث می شد که میوه ها روی زمین بریزند و بپوسند .. 
خداوند پیامبر دیگری را فراخواند و گفت :« بگذارید هرچه میوه می خواهند بخورند و میوه ها را با همسایگان خود قسمت کنند .» پیامبر با پیام تازه به شهر آمد . اما سنگسارش کردند ، چرا که آن رسم قدیمی ، در جسم و روح مردم ریشه دوانیده بود و نمی شد راحت تغییرش داد . 
کم کم جوانان آن منطقه از خود می پرسیدند این رسم بدوی از کجا آ مده . اما نمی شد رسوم بسیار کهن را زیر سؤال برد ، بنابراین تصمیم گرفتند مذهب شان را رها کنند . بدین ترتیب ، می توانستند هر چه می خواهند ، بخورند و بقیه را به نیازمندان بدهد . تنها کسانی که خود را قدیس می دانستند ، به آیین قدیمی وفادار ماندند . اما در حقیقت ، آن ها نمی فهمیدند که دنیا عوض شده و باید همراه با دنیا تغییر کنند.

برگرفته از: کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها- پائولوکوئیلو


 

برچسب‌ها: داستانهای کوتاه و زیباداستانهای عارفانهداستانهای آموزندهداستانهای عاشقانهداستانها و سخنان زیبای پائولو کوئلیونحوه برخورد با مشکلات

درخت مشکلات

نجار،یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد.آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند.

موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند،قبل از ورود،نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد.بعد با دو دستش،شاخه های درخت را گرفت.

چهره اش بی درنگ تغییر کرد.خندان وارد خانه شد،همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند،برای فرزندانش قصه گفت،و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند.

از آن جا می توانستند درخت را ببینند.دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیر،و دلیل این رفتار نجار را پرسید.

نجار گفت:«آه،این درخت مشکلات من است.موقع کار،مشکلات فراوانی پیش می آید،اما این مشکلات،مال من است و ربطی هم به همسر و فرزندانم ندارد.وقتی به خانه می رسم،مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم.روز بعد،وقتی می خواهم سر کار بروم،دوباره آن ها را از روی شاخه برمی دارم.جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم،خیلی از مشکلات،دیگر آن جا نیستند،و بقیه هم خیلی سبک شده اند.»

برگرفته از: کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها- پائولوکوئیلو


 

برچسب‌ها: داستانهای کوتاه و زیباداستانهای عارفانهداستانهای آموزندهداستانهای عاشقانهداستانهای پائولوکوئیلوراه بهشت

راه بهشت

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبوراز کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تامرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند…!
پیاده ‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی باسنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذررو به مرد دروازه ‌بان کرد و گفت: "روز بخیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟"
دروازه‌بان: "روز به خیر، اینجا بهشت است."
- "چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم."
دروازه ‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: "می‌توانید وارد شوید و هر چقدر دلتان می‌خواهد بنوشید."
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حیوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. ازنگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند،به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود وصورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: " روز بخیر!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنه‌ایم . من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهیدبنوشید.
مرد، اسب و سگ به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت!
- بهشت؟!! اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند:" باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود! "
- کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند!!! چون تمام آنهایی که حاضرندبهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند...

برگرفته از: کتاب "شیطان و دوشیزه پریم"- پائولوکوئیلو


 

برچسب‌ها: داستانهای کوتاه و زیباداستانهای عارفانهداستانهای آموزندهداستانهای عاشقانهداستانها و سخنان زیبای پائولو کوئلیوخاطره بهار

دشتی پر از گل سرخ

یک حکیم سالخورده‌ی چینی از دشتی پر از برف رد می‌شد که به زنی برخورد که گریه می‌کرد. حکیم پرسید:
- شما چرا گریه می‌کنید؟
- چون به زندگی‌ام فکر می‌کنم، به جوانی‌ام، به آن چهره‌ی زیبایی که در آینه می‌دیدم و مردی که دوستش داشتم. این از رحمت خدا به دور است که به من توانایی به خاطر آوردن گذشته را داده است. او می‌دانست که من بهار زندگی‌ام را به خاطر می‌آورم و گریه می‌کنم.
حکیم در آن دشت پر برف ایستاد و به نقطه‌ای خیره شد و به فکر فرو رفت. عاقبت، گریه‌ی زن بند آمد. او پرسید:
- شما در آن‌جا چه می‌بینید؟
حکیم پاسخ داد:
- دشتی پر از گل سرخ. خداوند وقتی به من توانایی به یاد آوردن را داد، نسبت به من لطف داشت. می‌دانست که من در زمستان همیشه می‌توانم بهار را به خاطر بیاورم و لبخند بزنم.

برگرفته از: کتاب مكتوب - پائولوکوئیلو


برچسب‌ها: داستانهای کوتاه و زیباداستانهای عارفانهداستانهای آموزندهداستانهای عاشقانهسخنان و زندگینامه پائولو کوئلیوالگوی نمونه!

میخواهم خودم باشم

در باغ دیوانه خانه ای قدم می زدم که جوانی را سرگرم خواندن کتاب فلسفه ای دیدم. 
منش و سلامت رفتارش- با بیماران دیگر تناسبی نداشت.کنارش نشستم و پرسیدم:
"اینجا چه می کنی ؟"
با تعجب نگاهم کرد. اما دید که من از پزشکان نیستم. پاسخ داد:" خیلی ساده پدرم که وکیل ممتازی بود.می خواست راه او را دنبال کنم. عمویم که شرکت بازرگانی بزرگی داشت . دوست داشت از الگوی او پیروی کنم. مادرم دوست داشت تصویری از پدر محبوبش باشم .
خواهرم همیشه شوهرش را به عنوان الگوی یک مرد موفق مثال می زد.
برادرم سعی می کرد مرا طوری پرورش بدهد که مثل خودش ورزشکاری عالی بشوم.
مکثی کرد و دوباره ادامه داد:
"در مورد معلم هایم در مدرسه -استاد پیانو- و معلم انگلیسی ام هم همین طور شد. همه اعتقاد داشتند که خودشان بهترین الگویند . هیچ کدام آنطور به من نگاه نمی کردند که باید به یک انسان نگاه کرد... طوری به من نگاه می کردند که انگار در آیینه نگاه می کنند. 
بنابراین تصمیم گرفتم خودم را در این آسایشگاه بستری کنم. اینجا دست کم می توانم خودم باشم."

برگرفته از: کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها- پائولوکوئیلو


                                     

برچسب‌ها: داستانهای کوتاه و زیباداستانهای عارفانهداستانهای آموزندهداستانهای عاشقانهسخنان و زندگینامه پائولوکوئیلو
دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 1253 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 2:33

 ایمان

توکل...

زنی که در حومه شهر زندگی می کرد می خواست خانه و اثاثیه اش را بفروشد. زمستان بود و چنان برف سنگینی باریده بود که تقریبا محال بود که هیچ ماشین یا کامیونی بتواند تا در خانه اش برسد. منتها چون از خدا خواسته بودکه اثاثیه اش را به کسی که خدا می خواست و به قیمتی که خدا صلاح می دانست برایش بفروشد ، از ظواهر امر دل نگران نبود. اثاثیه اش را برق انداخت و آماده فروش وسط اتاق گذاشت . وقتی مرا دید گفت : حتی از پنجره به بیرون نگاه نکردم تا انبوه برف را ببینم یا سوز سرما را احساس کنم. تنها به وعده های خدا توکل کردم و بس!

مردم نیز به گونه ای معجزه آسا اتومبیل خود را تا در خانه اش رساندند و نه تنها اثاثیه خانه ، حتی خود خانه نیز بی آنکه کارمزدی به هیچ بنگاه معاملات ملکی پرداخت شود به فروش رفت.

ایمان هرگز از پنجره به بیرون نمی نگرد تا انبوه برف را ببیند تا سوز سرما را احساس کند.
ایمان برای برکتی که طلبیده است تدارک می بیند و بس.

برگرفته ازکتاب: 4 اثر از فلورانس اسکاول شین


مطالب مرتبط:
 

برچسب‌ها: داستانهای کوتاه و زیباداستانهای عارفانهداستانهای آموزندهداستانهای عاشقانهداستانهای اسکاول شین
دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 667 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 2:29

 سخنان آلبر کامو

به آنچه که ما را با برخی از انسان ها وابسته میکند نام عشق ندهیم. آلبر كامو

 

 

 

بشر تنها آفريده اي است كه نمي خواهد آن باشد كه هست. آلبر كامو

 

هيچكس مجبور نيست انسان بزرگي باشد؛ تنها، انسان بودن كافي است. آلبر كامو

 

کدام یک را ترجیح می‌دهی: آنکه نان‌ات می‌دهد و آزادی‌ات می‌گیرد یا آنکه نان‌ات می‌بُرد و آزادی‌ات می‌دهد؟ آلبر کامو

 

آزاديخواه و دموكرات كسي ست كه امكان اينكه حق با رقيبش باشد را مي پذيرد، پس به رقيبش اجازه مي دهد افكارخودش را بيان كند و مي پذيرد كه به دلايل رقيبش بينديشد. آلبر كامو

 

 

فرد منتخب من براي انتصاب شدن بايد مورد تأييد گروه اقليت هم باشد، حتي اگر توسط اكثريت بالا آمده باشد. آلبر كامو

 

زماني كه پول حاكم باشد، عدالت و آزادي وجود نخواهد داشت. آلبر كامو

 

يك حكومت مي تواند قانوني باشد ، اما زماني مشروعيت خواهد داشت كه در رأس ملت در نقش يك داور عدالت را تضمين كند و منافع عمومي را با آزاديهاي فردي جفت و ميزان كند. آلبر کامو

 

قانوني كه مختص قدرتهاي مالي و نقشه ها و طرحهاي پشت پرده و جاه طلبيهاي شخصي باشد فساديست كه بي عدالتي را مجاز مي كند. آلبر كامو

 

آزادی چیزی نیست مگر مجال بهتر شدن. آلبر كامو

 

در جهانی که ناگهان از هر خیال واهی و از هر نوری محروم شده است انسان احساس می کند که بیگانه است. در این تبعید دست آویز و امکان برگشتی نیست . چون از یادگار زمانهای گذشته و یا از امید ارض موعود هم محروم شده است. آلبر كامو

 

فردا و دیروزباهم دست به یکی کرده.دیروز با خاطراتش مرا فریب داد.فردا با وعده هایش مرا خواب کرد وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود... آلبر کامو

 

همهٔ انسانها به طور یکسان محکوم‌اند که روزی بمیرند...
ایستاده مردن بهتر از زانو زده زیستن است. آلبر كامو

 وبلاگ جملات حکیمانه

 


مطالب مرتبط:
آلبر کامو کیست؟

 


برچسب‌ها: گلچین سخنان آلبر کاموجملات فلسفیجملات عارفانهجملات عاشقانه,زندگینامه آلبر کامو
دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 663 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 2:28

 سخنان بزرگمهر

اگر امیدواری که رنجت بار نیکو دهد هرگز گفتار آموزگاران را خوار مدار و از فرمانشان سر مپیچ .بزرگمهر

 

به بسیار گفتن آبروی خود مبر.بزرگمهر

 

دوستان برای شکار دشمنان چون تیر و کمان اند.بزرگمهر

 

ستوده و نیک فرجام کسی است که دادگر و نیکنام و در کردار و گفتار به هنجار باشد . بزرگمهر

 

 

آنچه دلخواه همه است جز تن درستی نیست ، که اگر کسی روزی از آن محروم شد آرزویی جز بدست آوردنش ندارد . بزرگمهر

 

فر و شکوه زمانی فزونی می یابد که دانا نزدمان ارجمند باشد ، و کام بدخواه را به زهر بی اعتنایی بیالایم .  بزرگمهر

 

برترین دانش ها یزدان پرستی است .  بزرگمهر

 

دانایان روشندل می دانند که دوران زندگی دراز نیست ، تن آدمی از این جهان است و روان از سرای دیگر . بزرگمهر

 

دل در آرزوی آنچه دسترسی بدان متصور نیست نباید بست ، از آنکه مایه رنج تن و بلای جان است . ب بزرگمهر

 

کسی در شمار دانایان است که بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد  ، از نایافته به رنج نباشد ، چون در طلب مرادی با سختی رویا رو شود سست نگردد و دل به ناامیدی نسپارد . بزرگمهر

 

خود را با هوس نزدیک مکن که خرد از تو روی بر می تابد .  بزرگمهر

 

اگر خرسند و رضا باشی زندگی به دلخواه می سپاری .  بزرگمهر

 

در آیین خرد در هر کاری اندیشه باید .  بزرگمهر

 

برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است .  بزرگمهر

 

دیو کین و دیو سخن چینی گزنده است . سخن چین هرگز جز به دروغ لب نمی گشاید . گفتارش همیشه بی فروغ است .دو روی و سخن چین از مهر یزدان بی بهره اند و از او در هراسند . بزرگمهر

 

هرکس گوش نصیحت نیوش داشته باشد ، و دل به آموختن بسپارد ، بسا سخنان سودمند که از دانایان بشنود .  بزرگمهر

 

کسی که زبانش را از بد گفتن باز دارد ، و دل هیچ کس را به گفتن سخنان زشت نیازارد . بزرگمهر

 

به نزدیک خردمندان چهار چیز بر پادشاهان عیب است : ترسیدن در میدان جنگ ، گریز از بخشندگی ، خوار داشتن رای خردمندان ، شتابزدگی و نا آرامی و بیقراری در کارها .  بزرگمهر

 

سخنی که سودی در آن نیست نگفتن بهتر ، چه سخن بی سود در مثل مانند، آتشی است که دودش بسیار و گرمی و فروغش سخت اندک باشد .  بزرگمهر

 

برای نادان پیرایه ای سزاورتر و زیباتر از خاموشی نیست .  بزرگمهر

 

فرخنده روزگار کسی است که اهرمن او را از راه راست بیرون نبرد و همواره بی گناه زندگی کند .  بزرگمهر

 

کسی که به حکمت پروردگار معتقد و خستو باشد به بد ونیک روزگار نمی پردازد چنین بنده ای در پرستیدن یزدان بیشتر می کوشد و از بد سکالی و پیروی دیوان می پرهیزد ، ناکردنی نمی کند و از رنجه کردن بی گناهان بیزاری می جوید .  بزرگمهر

 

نام جستن بی دلیری میسر نمی گردد ، و زمانه از بددلان بیزار است .  بزرگمهر

 

اگر شاه به تو مهربان باشد دلیر و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شیر از آن می هراسد .  بزرگمهر

 

اگر  کوه با همه سنگینی و عظمت و صلابت  که وی راست فرمان شاه را سبک دارد تیره رای خیره سری بیش نیست .  بزرگمهر

 

به هنگام نبرد هوشیار و نگهدار تن خویش باش . چون دشمن در برابر تو ایستاد بر آشفته مشو و تدبیر نیکو کن .   بزرگمهر

 

دل کسی که خاطر شاه دادگر از او مکدر باشد جایگاه دیو است .  بزرگمهر

 

هر کس را سرنوشتی مقدر است . یکی روز و شب در طلب سربلندی و سروری به جان  می کوشد و بهر ه اش جز خستگی و فرسودگی و نامرادی چیزی نیست . به تعبیر دیگر در کنار چشمه روشن و گوارا تشنه  می ماند. از سوی دیگر بی هنری بختیار ، بی آنکه تن به کار و کوشش بسپارد ، روزگار بر او می خندد و از همه گونه آسایش و آرامش برخوردار می گردد . پروردگار چنین خواسته و تدبیر بر تقدیر کارگر نمی افتد .  بزرگمهر

 

دانش برترین داده های یزدان پاک است . خردمند همیشه سرور است ،   بزرگمهر

 

هر که تن درست و نیرو دارد هرگز سخن نادرست نمی گوید . دروغگویان همه بیمار و ناتوان و زبون اند .  بزرگمهر

 

آنکه طالب آسایش جان و تن است باید شکیبا و بردبار باشد ، در دوستی  و داد و ستد با مردم کژی و کاستی و فریبکاری نکند . چون گناهی از کسی بیند و بر او دست یابد ببخشد ، و کینه خواه و تیز خشم و دشمن سوز و نا بردبار نباشد .   بزرگمهر

 

آنکس بر خویشتن نگهبان دارد که برای رسیدن به هوس و آرزوهای کوچک  قدر نیکخویی و جوانمردی را نشکند ، و اگر فزونی و کامیابی بد روزگار را دید تن به پستی و زبونی نسپارد .  بزرگمهر

 

بخشنده نیکخوی آن کس است که به بخشش جانش را آراسته گرداند . دور از جوانمردی است که بخشنده بر آن کسی که چیزی به او داده یا خیری رسانده منت نهد .   بزرگمهر

 

ده چیز بر ده گروه خاصه بر دانش پژوهان نکوهیده است : دروغ گفتن به فرمانروا ، سپهبدی که زر بر سپاه خویش نپراگند ، مرد سپاهی که از پیکار بهراسد ، دانشمندی که چون چیزی در نظرش مطبوع افتد دل به هوس سپارد و از گناه نترسد ، پزشکی که خود بیمار و دردمند شود . تنک مایه ای که به دروغ به سرمایه و دارایی خویش نازد ، سفله ای که بر هر کس که چیزی دارد رشک برد ، خردمندی که زود خشم بود ، و به چیز کسان طمع ورزد ، کسی که رهنمایی از نادان امید دارد ، و آنکه کارگاه و یا بنیادی عظیم را به کاهلی سپارد ، و بی خردی که خردجوی نباشد .  بزرگمهر

 

آدمی باید از گناه بپرهیزد ، هر چه را به خویش نمی پسندد به دوست و دشمن خود روا ندارد . بزرگمهر

 

خرد بر سر جان چون افسری تابنده است و مدارا و مهربانی به قدر همسنگ خرد است . بزرگمهر

 

آنکه به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش است .  بزرگمهر

 

روشندل  و نکته دان کسی است که سخنان کوتاه و پر معنی بگوید .  بزرگمهر

 

دل  اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به خویش نزدیک نکند . بزرگمهر

 

زورمندترین  و پر گزنده ترین اهرمن آز است ، که دیوی است ستمکار و دیر ساز .  بزرگمهر

 

خردمند  هرگز غم آنچه را  از دستش رفته نمی خورد ، حتی اگر عزیز ترین کسش مرد و وی را به خاک سپرد ، شکسته غم و درد نمی گردد ، دیگر آنکه مرد خردور از نادیدنیها چنان دل می کند که باد از بید می گذرد .  بزرگمهر

 

پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند .  بزرگمهر

 

مال هم مایه سربلندی و آسایش است ، و هم سبب خواری و پریشانی . اگر به آیین خرد صرف شود آفریننده شادی و برآورنده نام نیک است ، اما اگر بنهند و نخورند یا چنانکه باید بکار نبرند بهای سنگ و گوهر شاهوار یکی است .  بزرگمهر


مطالب مرتبط:
بزرگمهر کیست؟
 
دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : سخنان انسانهای بزرگ, نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 701 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 2:27

 سخنان مادر ترزا

 
اگنس گونکسا بوجاکسیو(مادر ترزا)بنیانگذار امور خیریه در هند و برنده جایزه صلح نوبل
 
محبت، توری است كه روانها را صید می كند.مادر ترزا
 
 
اگر ما نتوانیم کسى که مى‌بینیمش را دوست داشته باشیم ،چگونه مى‌توانیم خدا را که نمى‌توانیم ببینیمش دوست داشته باشیم؟ مادر ترزا
 
 
محبت‌آمیزترین واژه در دنیا، واژه‌ی نامهربانانه‌ای است كه هرگز بازگو نشود. مادر ترزا
 
 
اجازه نده كسی نزد تو بیاید، مگر اینكه هنگام بازگشت، شادتر و خوشحال تر باشد.مادر ترزا
 
 
انسان‌ها را از دور دوست داشتن، كار دشواری نیست. دوست داشتن آنهایی كه به ما نزدیك هستند، كار دشواری است. بخشیدن یك كاسه برنج برای سیر كردن یك گرسنه، بسی آسان‌تر از كاهش تنهایی و درد و رنج انسانی رانده شده در خانه‌ی خودمان است. عشق را به خانه‌ی خود بیاورید؛ چرا كه عشق ورزیدن به یكدیگر را باید از خانه آغاز كنیم.مادر ترزا
 
 
 
 
اگر می‌خواهیم پیام عاشقانه‌مان دریافت شود، باید آن را بفرستیم. اگر می‌خواهیم چراغی را روشن نگه داریم، باید مُدام در آن نفت بریزیم. مادر ترزا
 

اگر می‌خواهید برای ایجاد آشتی در جهان، كاری انجام دهید، به خانه‌تان بروید و خانواده‌تان را دوست بدارید.  مادر ترزا
 
 
موضوع این نیست كه چه كاری می‌كنیم، مهم، میزان عشقی است كه به كارمان داریم.مادر ترزا

 
به همسرتان لبخند بزنید، به شوهرتان لبخند بزنید، به فرزندانتان لبخند بزنید و به یكدیگر لبخند بزنید. مهم نیست كه به چه كسی لبخند می‌زنید، مهم این است كه این لبخندها به شما كمك خواهد كرد تا میزان عشق‌تان را نسبت به یكدیگر افزایش دهید.مادر ترزا
 

كارهای ما چندان نیز بزرگ نیستند، تنها كاری كه از ما ساخته است، این است كه كارهای كوچك را با عشقی بزرگ انجام دهیم. مادر ترزا

 
اگر آرامش نداریم، به این دلیل است كه فراموش كرده‌ایم به یكدیگر وابسته‌ایم. مادر ترزا

 
تنهایی و احساس ناخواسته بودن، ترسناك ترین فقر ممكن است.مادر ترزا

 
كار بزرگ عبارت است از انجام كار كوچك با عشق زیاد.  مادر ترزا


اگر صادق و روراست باشید ممكن است مردم فریبتان بدهند، با وجود این صادق و روراست باشید. مادر ترزا


چیزی را كه طی سالها می سازید ممكن است كسی یك شبه خراب كند، با وجود این بسازید.مادر ترزا


مردم غالبا نامعقول، خودخواه و غیر منطقی هستند، با وجود این آنها را ببخشید.مادر ترزا


اگر مهربان باشید ممكن است مردم شما را متهم به چاپلوسی كنند، با وجود این مهربان باشید.مادر ترزا
 

سكوت، بینشی نوین از زندگی به ما می دهد. در این بینش، وجود ما سرشار از لطف او خواهد شد؛ بارقه ای كه امكان می دهد تمام كارها را با خوشی به پیش ببریم.مادر ترزا


سكوت پیش از آغاز آفرینش به وجود آمده است و آسمانها در فضا پراكنده شدند، بی هیچ حرفی و سخنی.مادر ترزا
 

سكوت ژرف را به مثابه لحظاتی مقدس و گران بها پاس بدار؛ لحظاتی برای پناه جستن در سكوت زنده خانه آفریدگار. مادر ترزا
 

اگر شروع به قضاوت كردن در مورد مردم بكنی، وقت پیدا نمی كنی كه آنها را دوست داشته باشی.مادر ترزا
 

در سكوت گوش فرا ده، چون اگر دلت پر از چیزهای دیگر باشد نمی توانی صدای آفریدگار را بشنوی.مادر ترزا
 

نمی توانیم بدون واسطه در حضور خداوند قرار بگیریم، مگر آنكه سكوت درون و بیرون، هر دو را بر خود تحمیل كنیم. مادر ترزا
 

اندازه كردارهای ما مهم نیست، بلكه میزان عشق و دقتی كه در آن وجود دارد مهم است. مادر ترزا 
 

شناخت خود به معنای ناخدای خود بودن است.مادر ترزا
 

این قانون طبیعت است كه كار نیكی كه امروز انجام می دهید، فردا فراموش می شود؛ اما كار خوب باید انجام شود.  مادر ترزا

 
كشورهای پیشرفته از فقر درك و فهم، فقر اراده، تنهایی و فقدان عشق و معنویت رنج می برند. امروزه بیماری وحشتناك تر از این در جهان وجود ندارد. مادر ترزا
 

در پایان زندگی، از روی تعداد مدرك هایی كه گرفته ایم، میزان مالی كه اندوخته ایم و كار های بزرگی كه به انجام رسانده ایم، در باره ی ما داوری نخواهد شد، بلكه از ما خواهند پرسید: آیا گرسنه ای را سیر كردی؛ برهنه ای را لباس پوشاندی و بی خانه ای را پناه بخشیدی؟ گرسنه ی نه فقط لقمه نان كه گرسنه ی عشق، برهنه ی نه فقط از تن پوش كه برهنه ی از عزت و احترام انسانی و بی خانه ای نه فقط از خشت و گل كه بی خانمان به سبب طرد و رانده شدن.مادر ترزا
 

ممكن است بیان عبارت محبت آمیز، ساده به نظر برسد، اما بازتاب آنها تا بی نهایت ادامه می یابد.مادر ترزا 
 
 
اگر دعا كنیم، ایمان خواهیم داشت، اگر ایمان داشته باشیم، محبت خواهیم نمود و اگر محبت كنیم، خدمت نیز خواهیم كرد. مادر ترزا
 

شادی سبدی از عشق است كه با آن می توان به روح دست پیدا كرد... بدون شك یك قلب شاد، نتیجه ی قلبی است كه از عشق برافروخته است. مادر ترزا 
 

به دیگران آنقدر ببخشید كه به خودتان فشار بیاید.  مادر ترزا
 

برهنگی تنها به یك تكه پارچه بستگی ندارد. برهنگی یعنی بی توجهی به انسانیت و شرافت انسانی و شخصیت انسانها. مادر ترزا 
 

كارهای بزرگ از دست ما برنمی آید، اما می توانیم با عشقی بزرگ، كارهای كوچكی انجام دهیم.مادر ترزا
 

دعا كردن، خواهش نیست، بلكه قرار دادن خود در دستان خدا و گوش دادن به صدای او از كنه قلب است. مادر ترزا
 

چیزهای كوچك به راستی كوچك هستند، اما امین بودن در چیزهای كوچك، كار بزرگی است. مادر ترزا
 

ما در این دنیا نمی توانیم كارهای بزرگ انجام دهیم، بلكه می توانیم كارهای كوچك را با عشق های بزرگ انجام دهیم.مادر ترزا 

 
اگر به قضاوت مردم بنشینی، دیگر زمانی برای دوست داشتن آنها نخواهی داشت. مادر ترزا
 
 
محبت راستین اندازه نمی گیرد، فقط می بخشد. مادر ترزا
 

در این جهان نیاز به دوست داشتن و ستایش بیش از نیاز نان است. مادر ترزا 
 

عشق، میوه تمام فصل هاست و دست همه كس به شاخسارش می رسد. 
مادر ترزا

 
سالها كار سخت شما ممكن است یك شبه ویران شود، اما این مساله نباید شما را از ادامه سخت كوشی باز دارد.مادر ترزا
 
 
وبلاگ جملات حکیمانه

مطالب مرتبط:
مادر ترزا کیست؟
 
دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 677 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 2:23

  سخنان آرتور شوپنهاور

هرجدایی یک نوع مرگ است و هر ملاقات یک نوع رستاخیز.شوپنهاور

 وقایع خوش زندگي مثل درختان سبز و خرمي است که وقتيکه از دور نظاره شان می کنيم خيلي زيبا به نظر می رسند ولي به مجرد آنکه نزديکشان شده و در داخلشان می رويم زيبائيشان هم از بين می رود ، شما در اين موقع نمی توانيد بفهميد زيبائیش به کجا رفته ، آنچه می بينيد چند درخت خواهد بود و بس.

 

همه آرزوها از نیاز سرچشمه میگیرد ،یعنی کمبودها و رنجها .شوپنهاور

 

اولین درسی که والدین باید به فرزندان خود بیاموزند، صداقت است. شوپنهاور

 

افراد پست و فرومایه از خطاهای اشخاص بزرگ لذت فراوان میبرند.شوپنهاور

 

جمال اگرچه مایۀ شرافت است ولی مقرون به هزاران شر و آفت است . شوپنهاور

 

ما ندرتاً دربارۀ آنچه که داریم فکر می کنیم ، درحالیکه پیوسته در اندیشۀ چیزهایی هستیم که نداریم . شوپنهاور

 

اگر با خونسردی گناهان کوچک را مرتکب شدیم ، روزی می رسد که بدترین گناهان را هم بدون خجالت و پشیمانی مرتکب می شوبم . شوپنهاور

 

زیبایی اگرچه مایه شرافت است ،اما در معرض هزاران شر و آفت.شوپنهاور

 

هنرها تنها تقلید محض واقعیت خارجی نیستند و اگر برخی آثار هنری چنین بودند در حقیقت در برابر رسالت عالی خود کاذب می نمودند. شوپنهاور

 

مفاهیم سازه های مغزی اند حال آنکه ایده ها مقدم بر فکر بشری هستند . در حقیقت درک مغزی ما از ایده ها مفهوم را می سازند لذا مفاهیم را راهی به قلمرو ذاتها نیست . شوپنهاور

 

وظیفه هنر تجلی ایده هاست. شوپنهاور

 

به من بگو قبل از آمدن به این دنیا کجا بودی؟ تا بگویم بعد از مرگ کجا می‌روی . شوپنهاور

 

ایده ها الگوهای ازلی ای هستند که در قلمرو ذاتها یا هستی های حقیقی وجود دارند که آدمیان تنها هنگامی که خود را از توجه به جزئیات ، در اینجا و اکنون (مکان و زمان) فارغ سازند وارد آن قلمرو می شوند . شوپنهاور

 

وظیفه هنرها توصیف موارد خاصی از واقعیت نیست بلکه نشان دادن امور مطلق و کلی ای است که در پشت این موارد خاص و جزئی قرار دارند . به عنوان مثال یک نقاشی زنی خاص و فرزندش را به عنوان شمایل حضرت مریم و عیسی مسیح نشان می دهد اما برای اینکه این تصویر به مثابه هنری والا تلقی شود باید نشان دهنده چیزی از جوهر عشق مادری باشد . تابلوهای نقاشی بسیاری از حضرت مریم و کودک وجود دارد اما تنها هنرمندان بزرگ تصویری می آفرینند که به نظر می رسد عامل ملکوتی موجود در عطوفت مادرانه را ترسیم می کنند. به عبارتی آنچه در یک پرده نقاشی عالی مطرح است ایده یا تصوری است که تنها در یک مورد به خصوص (در اینجا عشق مادرانه) تجلی می یابد و این مورد خاص را تعالی می بخشد و از حد صرفا بازنمود آن فراتر می رود. شوپنهاور

 

نگهداری دم ماهی و دل زن از مشکلات است . شوپنهاور

 

جمع مال ، تحصیل کامیابی ، کسب دانش و شهرت ، هیچکدام با تندرستی برابری نمی کند . برای حفظ تندرستی باید از هر چیز که برای تندرستی مضر است پرهیز کرد . مخصوصاً از شهوت روانی . شوپنهاور

 

زبان ارزشمندترین میراث یک ملت است .شوپنهاور

 

اگر ما چیزی را می خواهیم برای آن نیست که دلیلی بر آن پیدا کرده ایم بلکه چون آن را می خواهیم برایش دلیل پیدا می کنیم. شوپنهاور

 

ایده های ازلی دریافته از تامل ناب هستند و مایه اساسی و ابدی تمام پدیده های جهان را بازگو می کنند. این ایده ها متناسب با ماده ای که واسطه بازگویی آنها هستند ، جامه نقاشی ، شعر، مجسمه سازی یا موسیقی می پوشند . تنها سرچشمه هنر معرفت بر ایده هاست و تنها هدف آن انتقال این معرفت است. شوپنهاور

 

اراده از آن مرد کور نیرومندی است که بر دوش خود مرد شل بینایی را می برد تا او را رهبری کند.شوپنهاور

 

اولین درسی که والدین باید به فرزندان خود بیاموزند، صداقت است. شوپنهاور

 

عشق و عاشقی هر چند لطیف و پر احساس ابراز گردد ،باز هم ریشه در شهوت دارد.شوپنهاور

 

مطالب مرتبط:
شوپنهاور کیست؟
 
دوستان خوبم سلام...
ما را در سایت دوستان خوبم سلام دنبال می کنید

برچسب : سخنان بزرگان, نویسنده : پانی hoda61 بازدید : 612 تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392 ساعت: 2:20